سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/6/15
11:10 صبح

گوش خر

بدست فصل رویش در دسته

 گوشِ خر

اگر با عنوان بالا مشکل دارید، به گیرنده های خود دست نزنید؛ مشکل از ما است! می پرسید: خلاصه این «گوش» را به جناب درازگوش اضافه کنیم یا نکنیم؟ می گوییم: نیازی به تحقیقات مفصّل نیست و کسی هم این مشکل را برای راه اندازی مرکز یا مؤسّسه یا پژوهشکده ی جدیدی بهانه نکند! چون ما پاسخش را در آستین داریم: هر دو ممکن است و هر دو می تواند درست باشد.

ظاهراً اولین بار جناب مولوی، این «ممکن» را «واقع» کرده است:

                                               گوشِ خر بفروش و دیگر گوش خر

                                                این معانی را نیابد گوشِ خر

بنابراین مشکل در نوع رابطه ی میان گوش و خَر نیست؛ بلکه مسئله این است که گوش هم انواعی دارد و ما شاید با همه ی انواع و اقسام این عضو گوشه گیر آشنا نباشیم. همه ی اینها مقدمه بود تا در اینجا مقداری «گوش پژوهی» کنیم.

داشتیم می گفتیم که گوش هم انواعی دارد؛ اما شاید نتوانیم اینجا همه ی گوش ها را بگیریم و به شما نشان دهیم. پس، از باب «آب دریا را اگر...» و این جور حرف ها، دو نوع معروفش را به استحضار گوش پژوهان محترم می رسانیم:

1-     نخست گوشی است که صداها را می گیرد، اما برای آنها تَره هم خُرد نمی کند. این همان گوشی است که جناب مولانا کم لطفی کرده، به خَر نسبت می دهد.(کم لطفی به گوش یا خر؟! فتأمّل)

2-     گوش دوم آن است که وقتی صدایی را می شنود، شروع به سیخونک زدن به صاحبش می کند که مهمان داریم و باید از او پذیرایی کنیم. از قضا جناب مولانا درباره ی این گوش هم افاضات کرده اند:

                                            آدمی فَربه شود از راه گوش

                                            جانور فربه شود از حلق و نوش

این گوش به پنبه آلرژی دارد و همیشه با خود زمزمه می کند:

                                            پنبه ی وسواس بیرون کن ز گوش

                                            تا به گوشَت آید از گردون خروش

نتیجه می گیریم که گوش محترم را هم می توان به خر اضافه کرد و هم می توان آن را فروخت و یکی دیگر خرید که کار کند و هنرش فقط ضبط کوتاه مدت صداها نباشد.

این افاضات، خلاصه ی چندین سال گوش پژوهی ما بود. حالا توصیه های کارشناس محترم را بشنوید. (ببخشید! گوش کنید.)

از شنیدن تا گوش کردن!

گوش کردن به معنای شنیدن نیست. شنیدن یک فرایند فیزیولوژیکی است. به ارتعاش امواج صدا در گوش میانی و فرستاده شدن محرّکهای الکتروشیمیایی از گوش میانی به سیستم مرکزیِ شنوایی در مغز را شنیدن می گویند. اما گوش کردن، توجه دقیق به صدا و دریافت معنای آن است. معمولاً زمانی که گمان می کنیم به دقت گوش فرا می دهیم، تنها پنجاه درصد از آنچه را که می شنویم، درک می کنیم و پس از گذشت دو روز، فقط نیمی از این پنجاه درصد را می توانیم به خاطر آوریم. بنابراین عجیب نیست که گوش کردن را «هنر فراموش شده» می خوانند.

انواع گوش کردن

1- گوش کردن تفنّنی: این نوع گوش کردن برای لذت بردن و سرگرمی است؛ مثل موقعی که به شعر و سرودی جذاب یا یک سخنرانی سرگرم کننده و جالب، گوش می سپاریم.

2- گوش کردن فعّال و همدلانه: این نوع گوش کردن، برای حمایت عاطفی از گوینده است. برای مثال، هنگامی که روان پزشک به اظهارات بیمار خود گوش می کند، یا زمانی که همدلانه پای سخن دوستان خود می نشینیم، آنان را برای گفتنِ بیشتر و بهتر تشویق می کنیم.

3- گوش کردن برای درک مطلب: این نوع گوش کردن، برای فهم شنیده ها، لازم است؛ وگرنه می شنویم بدون اینکه بفهمیم.

4- گوش کردن منتقدانه: نقد و ارزیابی یک پیام، موقوف به این نوع گوش کردن است؛ مثل هنگامی که به نطق انتخاباتی یک کاندیدای سیاسی گوش می سپاریم یا هنگامی که حرف های هم مباحثه ای خود را می شنویم.

به رغم اهمیت همه ی انواع گوش سپاری، در این نوشتار، فقط دو نوع اخیر را بررسی می کنیم.

عللِ «شنیدن و نفهمیدن»

1- عدم تمرکز

مغز ما به طور باورنکردنی، قوی و فعّال است. ما می توانیم در هر دقیقه 120 تا 150 کلمه بر زبان بیاوریم، اما مغز ما می تواند در هر دقیقه 400 تا 800 کلمه تولید کند یا بشنود. این امر می تواند گوش کردن را خیلی آسان جلوه دهد اما در حقیقت این مسئله تأثیر معکوس دارد؛ زیرا ممکن است در وقت شنیدن، مقداری از «زمان مغز» اضافه بیاید؛ یعنی مغز کار خود را کرده و منتظر کلمات جدید است اما هنوز کلمه ای صادر نشده است. در این هنگام جریان گوش کردن، بر اثر تفکر درباره ی مسائل متفرقه قطع می شود. به همین دلیل گاهی هنگام گوش کردن در کلاس درس، مسئله و حادثه ای به ذهنمان راه می یابد و تمرکز ما را به سادگی برهم می زند.

2- وسواس در گوش کردن

همیشه عیب از بی توجهی نیست؛ گاهی اوقات مشکل در بیش از اندازه گوش کردن است. آنگاه که به هر یک از لغت های گوینده چنان توجه می کنیم که گویی تمامی کلماتش به یکسان مهم هستند، نکته ی اصلی گوینده گم شده، درک آن ناممکن می شود. نباید خود را چنان غرق جزئیات و فروع کنیم که محورهای اصلی سخن، تحت الشعاع قرار گیرند. به عبارت دیگر: «عَلیکُم بِالمُتونِ لا بِالحَواشی».

3- پرش به سوی نتایج

گاهی اوقات هنگامی که به صحبت های یک سخنران گوش می دهیم، ذهنمان سریعاً متوجه نتایج می شود. این پرشِ ناسودمند، یکی از علل ضعف یا کمرنگی ارتباط ما با طرف های گفت و گو است. در واقع همان حرف در دهان گوینده گذاشتن است. چون مطمئن هستیم که چه می خواهند بگویند، به آنچه می گویند دقت نمی کنیم. حتی گاهی اوقات نمی شنویم که چه می گویند.

4- تمرکز روی طرز بیان و ظاهر گوینده

توجه بیش از حدّ به ظاهر یا طرز صحبت کردن افراد، باعث می شود ما به آنچه می گویند، گوش نکنیم. برخی از افراد آن قدر به ظاهر شخص، لهجه های محلّی، نقایص و عیوب کلام یا تکیه کلام های گوینده، اهمیت می دهند که گوش سپردن به کلام او را از یاد می برند.

5- شنیدن برای نقد کردن

گاهی هدفمان از گوش دادن، فقط اشکال کردن، ایراد گرفتن و پاسخ گفتن به گوینده است؛ نه فهم مطلب. در نظر داشته باشید که هدف از گوش دادن، کسب معرفت و آگاهی است. بنابراین سعی کنید ابتدا «پیام را دریابید». وظیفه ی شنونده این است که بفهمد؛ موافقت یا مخالفت، در مراحل بعد معنا پیدا می کند.